سال تولد از 59 - 58 - 57 خارج نيست اکثر محققين همان جمعه غره رجب سال 57 را اصح اخبار دانستهاند.
در اعيان الشيعه تولد امام باقر عليهالسلام را غره رجب يا سوم صفر سال 57 و قيل 56 نوشته ابنصباغ مالکي مينويسد ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين در مدينه سوم صفر سال 57 هجري متولد شد و در وقتي که جدش حسين شهيد شد سه ساله بود
نام مبارک باقر
نام مبارکش محمد چون جدش نامگذاري کردند. القاب آن حضرت به اسامي زير ميباشد.
1- باقر (عليهالسلام)
2- امين
3- شبيه - يعني شبيه جدش رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) بود
4- شاکر
5- هادي
6- صابر
7- شاهد
پدر و مادر امام محمدباقر
مورخين و محدثين اتفاق دارند که مادر امام محمدباقر عليهالسلام فاطمه بنت حسن بن علي المجتبي سبط اکبر ميباشد و کنيه او ام عبدالله بود و امالحسن هم گفتهاند و اين امام اولين نقطه التقاء بين سبطين است که سادات حسني و حسيني و فاطمي و علوي همه بايد به امام محمدباقر عليهالسلام برسند و لذا سادات طباطبائي به کساني اطلاق ميشود که به اين امام سند اتصال شجره خود را برسند.
ابوالصباح نقل ميکند که پس از فاطمه زهرا (س) زني مانند فاطمه دختر امام حسن مجتبي عليهالسلام به آن نبالت شأن و جلالت قدر و شباهت در سيرت و صورت نيامده است.
شافعي مينويسد: مادر امام محمدباقر مکنات به امالحسن و ام عبدالله بود که نامش فاطمه بنت حسن بن علي است.
در اصول کافي شرحي در مقام جلالت اين بانوي مجلله مينويسد از آن جمله از حضرت امام محمدباقر (ع) روايت ميکند که فرمود مادر من پاي ديوار شکسته نشسته بود ديوار مشرف بر خراب شدن بود و صدائي به گوش مادرم رسيد مادرم بدست خود اشاره کرد فرمود لا و حق المصطفي ما اذن الله لک في السقوط يعني به حق حضرت مصطفي خداوند اذن نداده تو را بر سر ما خراب شوي آرام باش ديوار همان قسم معلق ماند تا مادرم از پاي ديوار
گذشت آن وقت ديوار فرود آمد پدرم که شنيد صد اشرفي تصدق داد حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام درباره فاطمه بنت حسن عليهالسلام ميفرمايد
کانت صديقة و لم تدرک في آل الحسن امرأة مثلها فرمود فاطمه دختر امام حسن مجتبي يک صديقه و راستگوئي بود که در خاندان آل حسن نظير نداشته است و از اين روايات استفاده ميشود که اين بانوي مجلله داراي مقامات علمي بود و تصرف در عالم کون به اجازه حق داشته و از آينده خود و اينکه حامل مقام امامت بود خبر داشته است بايد هم چنين باشد که بانوان خاندان عصمت و طهارت تربيت شده مهد علم و امامت بود و اين مرتبه را تا حدي به ارث بردهاند آنها صدفهاي حامل به لؤلؤ درخشان بود که پرتوافکن دانش و بينش شدهاند و بهترين شاهد صادق اين است که اين شخصيت بزرگ نقطه التقاء و مرکز اتصال دو صف از خاندان رسالت بودهاند که از امام حسن مجتبي عليهالسلام و امام حسين سيدالشهداء در سلسله حسب و نسب به هم ميپيوندند و سادات طباطبائي از مفاخر عالم در ميراث فضيلت اخلاقي و سيادت ميباشند.
برنامه مکتب باقرالعلوم
با توجه به فرصت بيست ساله انقلاب فکري و بحران سياسي حضرت امام محمدباقر عليهالسلام يک سازمان فرهنگي عميق و دامنهداري داد شخصا استاد و آموزنده خود بود و دانشمنداني چند که تعداد آنها شايد به هزار نفر ميرسيد تربيت کرد که برخي از آن ميان شاخص و برازنده گرديدند و اين برنامه را تا پايان عمر آن سرور عزيز ادامه دادند و از علماي اولين و آخرين در فن علوم اسلامي گرديدند به شرحي که داده شده
امام مواد برنامه مکتب امام محمدباقر عليهالسلام عبارت از اين رشتهها بود که هر يک متفرعات بسياري داشت و همه آنها از قرآن سرچشمه ميگرفت و به رشد عقلي خاتمه مييافت
صورت و سيرت امام محمدباقر
ابنشهرآشوب مينويسد کان ربع القامه رقيق البشره جعد الشعر اسمر اللون خال علي خده و خال احمر علي جسده ضامر الکشح حسن الصورت مطرق الراس - اسمر معتدل
امام محمدباقر عليهالسلام متوسطالقامه چهارشانه سفيدرو - سياهمو بود خالي بر صورتش از
خاندان هاشمي علامت سيادت باقي مانده و خال سرخي بر بدنش بود.
صداي گرم و جاذب داشت سر و گردن بلند و بزرگ و گندمگون داشت قيافه هاشمي و صورت پسنديده جذاب و بشره گيرنده و صداي فريبنده داشت که هر کس به ديدن او فريفته ميگرديد.
«کان اصدق الناس لهجة و احسنهم بهجة و ابذلهم مهجة اقل اهل بيته مالا و اعظمهم مؤنة و کان يتصدق کل جمعة بدينار و کان يقول الصدقة يوم الجمعه تضاعف لفضل يوم الجمعه علي غيره من الايام و کان اذا احزنه امر جمع النساء و الصبيان ثم دعا فآمنوا و کان کثير - الذکر کان يمشي و انه ليذکر الله و ياکل الطعام و انه ليذکر الله»
او راستگوترين مردم در لهجه و بهترين آنها در قيافه و با گذشتترين آنها در ارشاد و هدايت بود او از جهت مال دنيا کمتر از همه فاميل داشت و بيشتر از همه بذل و بخشش ميکرد هر روز جمعه صدقه ميداد در هر مشکلي زن و فرزند را جمع ميکرد دعا مينمود آنها را با آمين گفتن تعليم ميداد و بسيار در ذکر خدا بود.
ابنصباغ در صورت و سيرت امام محمدباقر عليهالسلام مينويسد:
اسمر اللون و معتدل القامة بود - شاعرش کميت و سيد حميري دربانش جابر جعفي نقش خاتمش رب لا تذرني فردا بود
غلام او نقل ميکند که با ابيجعفر محمد بن علي الباقر وارد مسجدالحرام شديم تا چشمش به کعبه افتاد به گريه افتاد گفتم پدر و مادرم فدايت مردم به تو مينگرند که چگونه عمل ميکني تا فراگيرند شما گريان شدي فقال ويلک يا افلح و لم لا ارفع صوتي بالبکاء لعل الله تعالي ينظر الي برحمة منه فافوز بها فرمود واي بر تو چگونه صداي من به گريه بلند نشود شايد خداي تعالي نظر رحمتي فرمايد که بدان فائز و رستگار توان شد آنگاه طواف کرد آمد مقام ابراهيم نماز گزارد و چون فارغ شد به سجده رفت و آنقدر اشک ريخت که محل سجدهاش تر شد
امام پنجم در صورت و سيرت چون جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و در عبادت شاگرد مکتب زينالعابدين و وارث سجاد است در رفتار و گفتار مانند جدش اميرالمؤمنين عليهالسلام خود را ملاک عمل براي تعليم و تربيت قرار داد خود قبل از هر درس که بياموزد عمل ميکرد
تا ترجمان عملي گفتار خود باشد. صدقه بسيار ميداد با حزم و حلم و فتوت و جوانمردي بود از لغزشهاي زيردستان صفح و گذشت مينمود - براي کودکان خانه مانند يک معلم آنها را به دانش و بينش درس فضيلت و اخلاق ميداد - در ساحت حق چنان خاضع و خاشع ميشد که مو بر بدنش راست ميگرديد و بياختيار گريه ميکرد و از خوف خدا غش مينمود آداب اجتماعي را کاملا با ادب فردي به هم آميخته عملا به مردم مسلمان ميآموخت در فضايل نفساني و اخلاق و آداب و ادبيات و رسوم و شئون ملي چنانچه در صفحات بعد روشن خواهد شد ميبينيم که امام پنجم مانند جدش اميرالمؤمنين عليهالسلام نسخه منحصر به فرد و داراي صفات اضداد بود و همه را به موقع و مقتضاي زمان و مکان به اجرا و عمل ميگذاشت تا مسلمين را به فضيلت بيارايد.
شيخ مفيد مينويسد:
«کان عليهالسلام ربع القامه دقيق البشره جعد الشعر اسمر اللون خال علي خده و خال احمر في جسده ضامر الکشح حسن الصوت مطرق الرأس»
ميانه بالا - باريک بشره - مجعدمو - گندمگون - خال هاشمي بر گونه و خالي سرخ رنگ بر بدن داشت ميان باريک خوشآهنگ بزرگسر بود و قامتي و تناسبي جاذب و جالب داشت.
قال رسول الله في حديث جابر بن عبدالله الانصاري المروي في کتب الفريقين ستدرک رجلا من اهل بيتي اسمه اسمي و شمائله شمائلي يبقر العلم بقرا
بنابراين بايد شمائلي را که براي پيغمبر خاتم النبيين در کتاب پيشواي اسلام نوشتيم براي امام محمدباقر عليهالسلام وصف کنيم زيرا نامش نام پيغمبر و صورتش چون صورت پيغمبر بود و علمش چون علم او ميشکافته است سينه پهناور علم را و تجزيه و تحليل ميکرده و اشکال و ابهام و اجمال را به تشريح و توصيف خود حل و هضم ميفرموده است همان صلابت و مهابت که پيغمبر داشت همان قيافه جذاب و گيرنده که هر بيننده را ميفريفت امام محمدباقر عليهالسلام داشت هر کجا مينشست جمعي بياختيار به دور او جمع ميشدند و عرض ادب و ارادت و علاقه ميکردند.
آن حضرت در سيرت داراي سيرت جدش اميرالمؤمنين عليهالسلام بود اکثر اوقات از خوف خدا گريان ميشد و غش ميکرد و صداي خود را به گريه بلند مينمود و جاي سجده او مانند
سينه شتر پينه کرده بود و هر وقت خندان ميشد ميگفت الهي لا تمقتني خداوندا ما را دشمن يکديگر مگردان و مجسمهاش درس تواضع بود او منبع علم و کانون فضيلت و معدن کرم بود داراي مزارع و املاکي بود غلاماني داشت که پس از درس علم و فضيلت به اين امور اشتغال ميورزيد و هر چه بدست ميآورد انفاق در راه خدا ميفرمود
مدت عمر امام پنجم
در کافي و تهذيب و شافي سيد مرتضي و ساير کتب عمر آن حضرت را 75 سال نوشتهاند در عمدة الطالب 55 در فصول المهمه 58 سال و گروهي 63 تا 73 سال هم نگاشتهاند ولي اصح اقوال 57 است.
زوجات آن حضرت به نقل مجلسي دو زن غير از کنيزکان بودهاند اول امفروه دختر قاسم بن محمد بن ابيبکر که مادر جعفر صادق عليهالسلام است و دوم امحکم دختر اسد بن مغيره ثقفي مادر ابراهيم و عبيدالله.